شبهه جبر یا اختیار؟ (پرسش و پاسخ)
پرسش:
خداوند در قرآن کریم از یک سو میفرماید: ایمان آوردن افراد به دست ما است و اگر ما بخواهیم همه آنها ایمان میآورند، و هیچ کس بدون اذن و توفیق ما ایمان نمیآورد، اما از طرف دیگر میفرماید: ای پیامبر! آیا تو میخواهی با اکراه مردم را مومن کنی؟ آیا انتخاب انتخاب ایمان مردم توسط خداوند با انتخاب ایمان توسط خودشان موهم تعارض و تناقض نیست؟!
پاسخ:
آیات موهم تعارض
خداوند متعال در قرآن کریم از یک سو میفرماید: «و اگر پروردگار تو میخواست، قطعاً هر کسی که در روی زمین است، همگی ایمان میآوردند اَفَاَنتَ تکره الناس حتی یکونوا مومنین» پس آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که ایمان بیاورند؟ (یونس- 99) اما از طرف دیگر در ادامه همان آیه خداوند میفرماید: «اصلاً محال است کسی ایمان بیاورد، مگر اینکه، خداوند اذن و توفیق دهد.» (یونس- 100) آیا این دو موضع قرآنی موهم تعارض و تناقض است؟
پاسخ شبهه
1- درست است که انسانها مختار و آزادند (در انتخاب ایمان به خدا) ولی باز هم اگر لطف الهی، توفیق حضرت حق و فرمان پروردگار، شامل حال آنها نشود، هیچ کس ایمان نمیآورد. (در این رابطه) نه جبر صحیح است، و نه تفویض و واگذاری مطلق، یعنی شرایط نه آن گونه است که مردم در تمامی اعمال خود مجبور و بیاختیار باشند، و نه چنان است که کاملاً به حال خود واگذار شده باشند، بلکه در عین آزادی اراده، باز نیاز به امدادالهی دارند، زیرا خداوند این آزادی اراده را به انسانها میدهد و عقل و خرد و وجدان پاک از مواهب او است. ارشاد پیامبران و انزال کتب آسمانی نیز از ناحیه او میباشد. لذا در عین آزادی اراده باز هم سرچشمه این موهبت و آنچه محصول آن است، از ناحیه خداوند است. به تعبیر دیگر اذن، توفیق و فرمان الهی بیحساب و کتاب نیست، آنها که لایق و شایستهاند، مشمول آن میشوند، و آنها که نالایقند،محروم خواهند شد. ایمان به خدا،البته ایمان اختیاری، و راه یافتن به سوی او، مانند سایر موجودات عالم و سایر امور در تحققش محتاج سببی خاص به خودش است، و این سبب هر چه باشد، مؤثر واقع نمیشود، سببیت آن کارآمد نمیگردد،و مسبب خود را که همان ایمان آدمی است، پدید نمیآورد، مگر به اذن خدای سبحان. بنابراین خدای سبحان این اذن را در همه موارد نمیدهد، تنها در خصوص انسانی میدهدکه پذیرای حق باشد. اما خدای تعالی پلیدی و ضلالت را نصیب انسانی میکند که معاند حق است،و در برابر حق لجاجت میکند. (چون خود او با بدی اختیارش، سبب پلیدی و ضلالت را که همان عناد و لجاجت است، انتخاب کرده است. پس امیدی به ایمان آوردن او و سعادت یافتنش نیست (المیزان، ج 10، ص 188)
2- ایمان اجباری بیهوده است و به هیچ دردی نمیخورد. به همین جهت در نخستین آیه مورد بحث میگوید: اگر ایمان اضطراری و اجباری به درد میخورد، و پروردگار تو اراده میکرد، همه مردم روی زمین ایمان میآوردند. بنابراین از عدم ایمان گروهی از آنان دلگیر و ناراحت مباش، این لازمه اصل آزادی اراده و اختیار است، که گروهی مومن و گروهی بیایمان خواهند بود. با این حال آیا تو میخواهی مردم را اکراه کنی (مجبور کنی) که ایمان بیاورند. این آیه بار دیگر تهمت ناروایی را که دشمنان اسلام کراراً گفته و میگویند، با صراحت نفی میکند. آنجا که میگویند: اسلام آیین شمشیر است و از طریق زور و اجبار بر مردم جهان تحمیل شده است، آیه مورد بحث مانند بسیاری از آیات دیگر قرآن میگوید، ایمان اجباری بیارزش است و اصولاً دین و ایمان چیزی است که از درون جان برخیزد، نه از برون و به وسیله شمشیر و مخصوصاً پیامبر اکرم(ص) را از اکراه و اجبار کردن مردم برای ایمان و اسلام بر حذر میدارد. در عین حال در آیه بعد این حقیقت را یادآور میشود که درست است که انسانها مختار و آزادند، ولی باز هم اگر لطف الهی و فرمان پروردگار شامل حال آنها نشود هیچکس ایمان نمیآورد، و لذا آنها که در مسیر جهل و عدم تعقل گام بردارند و حاضر به استفاده از سرمایه فکر و خرد خویش نباشند،خداوند رجس و پلیدی را بر آنها مینهد،آنچنان که موفق به ایمان نخواهند شد. بنابراین آیات مذکور هیچگونه منافاتی با یکدیگر نداشته، زیرا ما اعتقاد داریم که نه جبر صحیح است و نه تفویض و واگذاری مطلق، یعنی نه چنان است که مردم در اعمال خود مجبور و بیاختیار باشند، و نه چنان است که به تمام معنا به حال خود واگذار شده باشند،بلکه در عین آزادی اراده، باز هم نیاز به امداد الهی دارند،زیرا این آزادی اراده را خدا به آنها میدهد، عقل و خرد و وجدان پاک از مواهب او است،ارشاد پیامبران و هدایت کتب آسمانی نیز از ناحیه او است. بنابراین در عین آزادی اراده، باز هم سرچشمه این موهبت و آنچه محصول آن است، از ناحیه خداوند است. (تفسیر نمونه، آیه الله مکارم، ذیل آیه 99 یونس، ص 220)